کد مطلب:327977 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:378

مصارف انفال و اموال دولتی که مورد توجّه پیامبر بود
1ـ تبلیغ دین اسلام و آشنا ساختن مردم به حقایق آن: «یابنیَّ إنّ اللّه اصطفی لكُمُ الدینَ فلا تموتُنَّ إلاّ و أنتم مُسلمونَ(1); پسرانم! همانا خداوند دین (حق) را برای شما برگزید، پس باید جز به مسلمانی از دنیا نروید». «و مَن یبتَغِ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین(2); هر كسی كه به جز اسلام دین دیگری را طلب نماید، از وی هرگز پذیرفته نمی شود، و او در آخرت از زیانكاران است». «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رَضیتُ لكُمُ الاسلامَ دیناً(3); امروز دین شما را كامل گردانیدم و نعمتم را بر شما به اتمام رسانیدم و برای شما دین اسلام را پسندیدم».



2ـ دفاع از اسلام و قلمرو اسلامی: «وأعدّوا لَهُم مااستَطعتُم من قُوّة و مِنْ رباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ به عدوَاللّه وَ عَدوّكُمْ(4); و (برای كفّار و پیمان شكنان) آنچه در توان دارید نیرو، و اسبانِ بسته (و تازه نفس) آماده سازید، تا (بدان وسیله) دشمن خود و دشمن خدا را بترسانید».



3ـ برقرار نمودن امنیّت و آرامش: «و ضَرَبَ اللّهُ مَثلا قَریة كانت آمِنةً مطمئنّةً یأتیها رزقُها رَغَداً مِن كلِّ مَكان فَكَفَرَت بأنعُمِ اللّه ...(5); خداوند (درباره گروهی كه قدر نعمت های الهی را نمی دانند و فساد می كنند)، مثلی زده است (و آن مانند) قریه ای است كه در امن (و امان) و بدون دغدغه بوده و روزی اش از هر جانب می آمده، پس آن گاه نسبت به نعمت های خداوند ناسپاسی نموده (در نتیجه گرسنگی و خوف بر آنان عارض گردیده است)». «و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا بلداً آمناً(1); و به یادآر هنگامی را كه ابراهیم گفت: پروردگارا! این مكان (مكّه) را شهر امن قرار بده. «وَ قالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ اِنْ شاءَاللّه آمِنینَ(2); و یوسف گفت: به خواست خداوند با امنیّت (و آسودگی) به مصر درآیید».



4ـ ایجاد عدالت و هماهنگی: «إنّ اللّه یأمرُكُم أن تُؤَدّوا الاماناتِ الی اهلِها و اذا حَكَمْتُم بینَ الناس ان تحكموا بالْعدل...(3); همانا خداوند به شما دستور می دهد كه امانت ها را به صاحبانش برگردانید و هنگامی كه بین مردم حكم كنید، به عدل (و انصاف) حكم نمایید». «انَّ اللّهَ یأمُرُ بالعدلِ و الاحْسانِ و ایتاءِ ذِی القُربی(4); همانا خداوند به دادگری و نیكی نمودن و دادن (مال) به خویشاوندان دستور می دهد».



5 ـ آموزش و پرورش و بالا بردن سطح فرهنگ: «اِقرأْ بِاسْم رَبِّكَ الَّذی خَلَقَ، خَلَقَ الإنْسانَ مِنْ عَلَق، اِقْرَأْ وَ رَبّكَ اْلاَكْرَمُ، الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الإنْسانَ مالَمْ یَعلَمْ ...(5); بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفرید. انسان را از علق آفرید. بخوان و پروردگارت گرامی تر است، كه به قلم تعلیم داد و به انسان آموخت آنچه را نمی دانست».



6 ـ خدمات بهداشتی و پزشكی: «و إذا مَرِضتُ فَهُو یَشفین(6); و هنگامی كه بیمار شوم او مرا شفا می دهد». «یَخرجُ مِن بُطُونها شَرابٌ مختلفٌ الوانُه فیهِ شفاءٌ، للناسِ(7); از شكم زنبور عسل، شرابی كه رنگ های گوناگون دارد، بیرون می شود كه در آن برای مردم شفا است».



7ـ كشاورزی و آباد كردن زمین: «هو أنشأكُم مِنَ الارضِ وَ استعَمرَكُم فیها(8); او شما را از زمین به وجود آورد و از شما خواست كه در آن آبادی ایجاد كنید». «یُنْبتُ لكُم به الزَرعَ و الزَّیتُونَ و النخَیل وَ الأَعنابَ وَ مِن كُلّ الثَمرات(9); به توسط باران برای شما زراعت و زیتون و درختان خرما و انگور و همه گونه ثمره می رویاند».8 ـ تأسیس كارخانه و ترویج صنعت: «فأوحینا اِلیهِ انِ اصنَعِ الفُلكَ بِاَعْیُنِنا وَ وَحینا(1); به نوح وحی نمودیم كه كشتی را به حفظ و تعلیم ما بساز». «وَ عَلَّمْناه صَنْعَةَ لَبُوس لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ(2); و به داود ساختن زره را یاد دادیم، تا شما را از عذاب (و جراحت) حفظ كند. آیا سپاسگزاری می كنید؟». «وَ اَنْزَلْنا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ ...(3); و فرو فرستادیم آهن را كه در آن برای مردم عذاب شدید و منافعی است».



9ـ تجارت و بازرگانی: «فاذا قُضیتِ الصلاةُ فانتشِروا فی الارضِ و ابتغُوا مِن فَضلِ اللّهِ(4); هنگامی كه نماز به اتمام برسد، در زمین پراكنده شوید و از فضل (و بخشش) خداوند (روزی) طلب كنید.



سوره قریش نیز كه بر مسافرت زمستانی و تابستانی قریش دلالت دارد، این موضوع را اثبات می كند.



10ـ حمل و نقل و ارتباطات: «و تَحمِلُ أثقالكَمُ إلی بَلَد لم تكونوا بالغیهِ الاّ بِشقِ الأَنفُسِ(5); و چهارپایان بارهای شما را به شهری حمل می كنند كه در صورت نبودن چهارپایان جز بسختی نمی توانید به آن برسید». «وَ تَرَی الْفُلْكَ مَواخِرَ فیهِ(6); و كشتی را می بینی كه شكافنده (آب) دریا است».



11ـ ایجاد بنا و سكنی: «و اللّهُ جَعَلَ لكُم من بُیوتِكُم سَكَناً و جَعَلَ لكُم مِن جُلُود الانعامِ بُیُوتاً ...(7); و خداوند برای شما از خانه هایتان آرامشگاهی قرار داد و (نیز) از پوست های چهارپایان خانه هایی به وجود آورد».



12ـ سیاحت و سیر و سفر: «قُل سیروا فی الأرضِ(8); بگو در زمین به سیر (و سفر) بپردازید». و «فامشوا فی مَناكبِهِا و كُلُوا مِن رزقِهِ(9); پس راه بروید در اطراف زمین و از روزی خدا بخورید».

موارد فوق اهمّ اهداف و مواردی است كه اسلام به آنها توجّه خاصی مبذول داشته و از مردم خواسته است كه به آن موضوع ها اهمیّت دهند، تا به اهداف مورد نظر برسند كه به طور اختصار به آنها اشاره شد و شرح هر یك از آنها بحث های فراوانی می طلبد.



اسلام تمام اموال و دارایی ها را از آن خدا می داند و مالكیّت افراد را در طول مالكیّت او محسوب می دارد. در قرآن آمده است: «و آتوهُم منِ مالِ اللّه الذی آتاكُم(1); به بینوایان از مالی كه خداوند به شما داده، بدهید». در آیه دیگر آمده است: «وَ أنفِقُوا مِمّا جَعَلَكُم مُستَخلِفینَ فیهِ فالّذین آمنوا منكُم وَ أنفقُوا لهم اجرٌ كبیرٌ(2); و انفاق كنید از آنچه خداوند در آن مورد شما را جایگزین خود قرار داده، پس برای كسانی از شما كه ایمان آورده اند و انفاق می كنند، پاداش بزرگی است». و نیز خداوند فرموده است: «وَ ما أفاءَاللُّه علی رَسولهِ منِ اهلِ القُری فَلِلّهِ و للرّسولِ ولِذِی القُربی و الیَتامَی و المَساكینِ و ابنِ السبیلِ كَی لایكونَ دُولةً بینَ الاغنیاِء ...(3); خداوند آنچه را از اهل قری به پیامبرش برگردانید، برای خدا و برای رسولش و برای خویشانش و بی پدران و بینوایان و در راه ماندگان است، تا بین توانگران شما دست به دست در گردش نباشد».



پیامبر گرامی اسلام برای رفاه و آسایش مردم و جهت پیاده كردن برنامه های عالی و ثمربخش، در نظر داشت آماری از مسلمانان گرفته شود، تا وضع آنان برطبق نظم خاصّی روبراه و مرتب شود. برای انجام این امر مهم «معیقیب بن فاطمة الدوسی» برای نوشتن غنایم و عبداللّه بن ارقم برای یادداشت نمودن، در بین آبادی ها و قبایل مأمور بودند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)خواست تعداد مسلمانان بدین وسیله معیّن شود. از هزار و پانصد مرد آمارگیری نمودند، امّا نظم خاصّی در این باره برقرار نشد(4).



بدون شك این كار برای آن بوده است كه آمار كاملی از وضع مسلمانان تهیّه شود، تا زمامداران به افراد نیازمند كمكومساعدت نمایند. اصولا از اسلام ودستورهای مترقّی آن جز این انتظار نمی رود كه در جامعه اسلامی عدل و مساوات برقرار گردد و تمام بندگان خدا در نعمت و رفاه به سر برند; با توجّه به این هدف از پیشوایان معصوم و پیامبر(صلی الله علیه وآله)دستورهایی صادر شده است.



از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل است: «كسی كه متصدّی امری از امور ما بشود و بدون همسر است، (از مال ما) همسر بگیرد. و كسی كه منزل نداشته باشد، منزل بگیرد. و كسی كه وسیله سواری یا خدمتگزار ندارد، وسیله سواری و خدمتگزار تهیّه نماید. و كسی كه در غیر این موارد گنجینه یا شتری برای خود اتّخاذ نماید، به صورت خائن دزد، در روز قیامت (به صحنه محشر) می آید»(1). و نیز پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «كسی كه از خود ثروتی بر جای گذارد، از آنِ وارث او است. و اگر از كسی وامی باقی بماند (و مالی نداشته باشد كه از آن قرضش ادا شود)، بر عهده خدا و رسول است كه آن را پرداخت كنند»(2). انس بن مالك هم این موضوع و مضمون را از نبی اكرم(صلی الله علیه وآله) نقل كرده است(3). در روایت دیگر از آن حضرت چنین بازگو شده است: «كسی كه پس از خود عایله ای واگذارد (و مالی نداشته باشد كه زندگانی خود را تأمین كنند)، تكفّل آن عایله بر ما است. و اگر كسی مالی بر جای گذارد، به وارثش اختصاص دارد»(4). اخبار و روایاتی كه از طریق اهل بیت در این باره به ما رسیده است، نیز بر همین مضمون دلالت دارد.



علی بن ابی طالب در نامه ای كه به مالك اشتر نوشت، چنین توصیه كرد: «خدا را، خدا را نسبت به طبقه (تهیدست و) پایین اجتماع! همان بینوایان و نیازمندان و گرفتاران در سختی و رنجوری، كه هیچ چاره ای ندارند; زیرا در این طبقه نیازمندانی هستند كه نیاز خود را اظهار می كنند و برخی از ایشان اظهار فقر نمی نمایند (و فقر خود را پوشیده می دارند). حق خدا را كه تو را نگهبان حق خودش قرار داده، درباره ایشان مراعات كن. قسمتی از بیت المال و قسمتی از بهره های املاك خالصه (دولتی) را، در هر شهر (و دیار) برای ایشان قرار بده ... . و به یتیمان و سالخوردگان كه چاره ای ندارند و خویشتن را در معرض درخواست واقع نمی سازند، رسیدگی كن. این كارها بر حكمرانان گران (و دشوار) است و حق در همه موارد (تلخ و) گران است»(5). و در صحیحه حمّاد آمده است:«امام وارث كسی است كه وارث نداشته باشد، (چون) مخارج كسی را كه راهی برای اعاشه ندارد، برعهده می گیرد»(1).



اصولا مبنای مقرّرات اسلامی بر طرفداری از نیازمندان و بینوایان و رفع احتیاجات ایشان است، و مانع از آن است كه اختلافات طبقاتی به وجود آید و یك طبقه از بندگان خدا در محرومیّت و رنج به سر برند; لذا پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در هنگام تقسیم غنایم فرمود: «كسانی كه بی نیازند، غنایم را به ضعیفان (و نیازمندان) برگردانند»(2). ابوصالح سمّان گفت: «علی(علیه السلام) را دیدم كه وارد بیت المال شد و در آن جا مالی را مشاهده كرد. آن گاه فرمود: این مال این جا است و حال آن كه مردم نیازمندند! بلافاصله دستور داد كه آن را بین مردم تقسیم كنند. پس از آن فرمود كه بیت المال را جارو كنند و آب بپاشند. و در آن (به شكرانه این عمل شایسته) نماز گزارد»(3).



ابوبكر عطایای بیت المال را به طور مساوی بر مردم تقسیم می كرد و می گفت: «كسی كه در اسلام فضیلت و امتیازی دارد، از خداوند پاداش خواهد گرفت و ما را به آن كاری نیست و ما باید در تقسیم عطایا نسبت به همه روش یكسان داشته باشیم». خلیفه دوم این رویه را تغییر داد و بر وفق فضیلت و سابقه اسلام و خویشاوندی رسول خدا عطایا را تقسیم می نمود. امّا هنگامی كه علی(علیه السلام) زمام امور را به دست گرفت، سنّت رسول خدا را احیا فرمود و همه نیازمندان را به گونه ای یكسان از عطایا بهره مند ساخت. و این راه و روشی بود كه رسول خدا آن را ترسیم كرده بود. و قرآن مجید نیز مردم را به همین امر توجّه داده است. اكنون ذیلا به ذكر اَدلّه ای در این زمینه می پردازیم:



1ـ در سوره «حشر» پس از آن كه فیء بنی النضیر ذكر شده، فرموده است: «للفُقَراءِ المُهاجرینَ الّذینَ أُخرِجُوا من دیارِهِم ...(4)» از این آیه فهمیده می شود كه فیء و اموال دولت به نیازمندان اختصاص دارد.



2ـ مبنای اسلام و سیره مسلمانان براین قرار گرفته كه ثروت نزد عدّه ای انباشته نشود و دیگران در مضیقه به سر برند(5).3ـ رسول خدا فیء بنی النضیر را بر مهاجران تقسیم نمود، چون در فقر و عسرت به سر می بردند و فقط، دو نفر از انصار را كه اظهار تنگدستی نمودند، از آن مال برخوردار نمود(1).



4ـ گفتار و كردار امیرالمؤمنین بزرگترین دلیل مدّعا است و ذكر آن در صفحه قبل گذشت.



5 ـ از صحیح بخاری و مسلم روایت شده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله) نزدیك وفاتش به مردی از انصار در مقام دلجویی فرمود: «پس از من بزودی به نابرابری (و تفضیل برخی بر برخی) مواجه خواهید شد. در این صورت شكیبایی پیشه كنید تا این كه بر حوض (كوثر) مرا ملاقات كنید»(2). آیا این تفضیل غیر از این است كه مهاجران بر انصار در برخورداری از عطایا برتری داده شدند؟



6ـ رسول خدا غنایم جنگ بدر را علی السویّه بر جهادگران تقسیم نمود(3).



7ـ تقسیم ثروت برحسب مزیّت و فضیلت موجب انباشته شدن اموال در نزد برخی از افراد می شودواین امرهمان طور كه عواقب ناگوار آن در زمان خلیفه سوم آشكار شد، برخلاف اهداف اسلامی است و مفاسد فراوانی در پی می آورد و باعث می گردد كه شكاف طبقاتی به وجود آید.

1 . بقره(2) آيه132.



2 . آل عمران(3) آيه 85.



3 . مائده (5) آيه 35.



4 . أنفال (8) آيه 60.



5 . نحل(16) آيه112.

1 . بقره(2) آيه 126.



2 . يوسف(12) آيه 99.



3 . نسا (4) آيه 58.



4 . نحل (16) آيه 90.



5 . العلق(96) آيه 1 ـ 5.



6 . شعرا(26) آيه 80.



7 . نحل(16) آيه 69.



8 . هود(11)، 61.



9 . نحل(16) آيه 11.

1 . مؤمنون(23) آيه 27.



2 . انبياء (21) آيه 80.



3 . حديد (57) آيه 25.



4 . جمعه (62) آيه 10.



5 . نحل(16) آيه 7.



6 . نحل(16) آيه 14.



7 . نحل(16) آيه 80.



8 . انعام(6) آيه 11.



9 . ملك (57) آيه 15.

1 . نور(24) آيه 33.



2 . حديد(57) آيه 7.



3 . حشر(59) آيه 71.



4 . ... انّ معيقيب بن أبي فاطمةَ الدوسيّ كانَ يكُتب مغانمَ رسولِ اللّه(صلي الله عليه وآله) و عبداللّه بن أرقم كان يكتب بين القوم في قبائلهم و مياههم. وأراد النّبي ان يحصي من اعتنق الإسلام فاشار بذلك ... الخراج و النظم الماليه، ص 138 ـ 139.

1 . الا مَن وَلِيَ لنا شيئاً وَ لم يكُن لَه امرأةٌ فلَيتزوَّج ... الاموال، ص 265.



2 . من ترك مالا فلورثته و من ترك ديناً فإلي اللّه و رسوله. همان، ص 220.



3 . همان، ص 221.



4 . همان، ص 226.



5 . ثم اللّه، اللّه في الطبقه السفلي من الذين لاحيلة لهم من المساكين و المحتاجين و اهل البؤسي الزمني ... نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1010.

1 . ... الإمام وارث من لا وارث له يعول من لا حيلة له ... وسائل الشيعه، ابواب انفال، ج 2، ص64.



2 . ليردّ قويّ المسلمين علي ضعيفهم. الاموال، ص 316.



3 . انساب الاشراف، ج 2، ص133.



4 . حشر (59) آيه 8.



5 . توبه (9) آيه 34; وسائل الشيعه، ج11، ص599.

1 . الخراج و النظم الماليه، ص 96.



2 . اِنّ النبيَّ قالَ لِلانصاري في مقام التَسليةِ قريباً من وفاته: ستَلقَونَ بعدي أثرَةً ... كنزالعمال، ح 1523; صحيح بخاري، ج4، ص225.



3 ـ 4 . تفسير سوره «أنفال»، الصافي; الكامل في التاريخ، حوادث سال 2، غزوه بدر.